حسرت نساجی به دل قائمشهر

حسرت نساجی به دل قائمشهر یاری كالا: «این روزها كلمه «امید» را زیاد در قائمشهر می شنوید. در شهر پلاكاردها و بنرهایی با تصویر بازیكنان تیم فوتبال محبوب قائمشهر دیده می گردد كه از آن با عنوان «امید شهر خسته» یاد كرده اند. پشت شیشه ماشین ها هم می توانید مشابه همین پوسترها را ببینید. مردم از موفقیت تیم شان خوشحالند و انگار امیدوار شده اند. با این حال در قائمشهر از هر كه بپرسید امیدی به برگشت كارخانه نساجی به روزهای اوج را دارد یا نه، می گوید نه. همه می گویند خیلی سال قبل و اگر می خواست درست شود، زودتر از این ها می شد. می گویند خیلی ها در این سال ها آمده اند و قول داده اند و رفته اند. امیدوار كرده اند و رفته اند...»



به گزارش یاری كالا به نقل از ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «هر روز می آیند و در قهوه خانه كوچك قدیمی دور هم جمع می شوند و میان گپ و گفت شان گاهی چشم می دوزند به كارخانه كه از آن فقط دیواری بلند باقی مانده كه گوشه سمت راستش با اسپری مشكی نوشته اند: «نساجی مازندران».

پاتوق شان اینجاست؛ قهوه خانه روبه روی كارخانه. سال ها هر روز بامداد همین مسیر را آمده اند، بیشترشان نزدیك ۳۰ سال. كمی مانده بوده تا بازنشسته شوند كه كارخانه تعطیل شد. كارخانه شماره ۲ كه روزی هزاران نفر در آن كار می كردند و حالا جز خرابه ای از آن دیده نمی گردد. زمین متروك و بی حاصل كه شب ها پاتوق معتادهاست و روزها نقش دستشویی عمومی را برای ولگردها بازی می كند. این را راننده های خطی می گویند كه كنار دیوار منتظر پر شدن تاكسی هایشان ایستاده اند. همان ها هستند كه نشانی كارگران قدیمی كارخانه را در قهوه خانه می دهند.

قهوه خانه ساعت ۹ بامداد كاملاً پر است. مردها استكان های چای را پی به دنبال خالی می كنند. بوی املت و پیاز فضا را پر كرده. مردها تقریباً همسن و سال هستند بجز یكی كه جوان است و خیال می كند برای تیم فوتبال نساجی است كه توجه ها به قائمشهر جلب شده. همان تیمی كه امید شهر خسته می نامندش و مردها برایم می گویند چرا قائمشهر، شهری خسته است.

«قائمشهر برای كسی مهم نیست. نه یك پارك دارد، نه یك سینما. پر از جوان های بیكار است. هر جا بروید می بینید چقدر جوان بیكار در شهر هست. ما سال ها در نساجی كار می كردیم و خودمان را مدیون آن می دانیم. بچه هایمان را با نان نساجی بزرگ كردیم و درس خواندند.

امید داشتیم پس از بازنشستگی بچه هایمان نساجی را سر پا نگه دارند و به شهر خدمت كنند اما همان گونه كه می بینید از كارخانه به آن عظمت فقط یك دیوار مانده و آن را هم لابد چند وقت دیگر خراب می كنند. سال ها یك مجسمه اینجا بود كه یك زن در حال نخ ریسی بود و نماد كارخانه محسوب می شد، آن را هم خراب كردند و بردند.»

این ها را نادر قلی كاوه می گوید. ۲۷ سال در كارخانه كار می كرده. سال ۸۵ بازنشسته شده. او این طور ادامه می دهد: «خیلی ها بودند كه همین طور مثل من چند سال از خدمت شان مانده بود؛ هم مردها و هم زن ها. كارخانه كلی كارگر خانم هم داشت. همه را ارجاع دادند به بیمه بیكاری. آن موقع در همین كارخانه شماره ۲ بیشتر از ۲ هزار نفر ثابت كار می كردند و آنهایی كه ثابت نبودند تعدادشان به بالای ۵ هزار نفر فقط در همین كارخانه می رسید. در مجموع با زیرمجموعه ها ۸ هزار نفر برای نساجی كار می كردند. تا این كه تصمیم گرفتند كارخانه را تعطیل كنند. گفتند كارخانه ورشكسته شده. این بود كه كارگرها را یا بازنشسته كردند یا بازخرید. كارخانه را تخریب كردند و زمین هم كه مال بانك و شهرداری است، تقسیم شد اما همین طور رها شده و كاری برای آن نمی كنند.»

علی براری ۳۰ سال در نساجی كار كرده و بازنشسته شده، می گوید: «بچه های ما همه بیكارند. اگر كارخانه بود، جای همه ما كه بازنشسته شدیم نیروی تازه نفس می آمد و كار جریان داشت. حالا می گویند سال تولید ملی است اما این كه فقط به حرف نیست. همیشه نباید از مردم انتظار داشته باشند كه آنها رعایت نمایند. مسئولان باید خودشان كالای داخلی استفاده كنند و پس از مردم توقع داشته باشند. اگر ماشین خارجی دارند باید بگذارند كنار. اگر لباس خارجی می پوشند دیگر استفاده نكنند و سراغ كالای داخلی بروند. همین كالای خارجی ما را بیچاره كرد. همین جنس چینی كه یكهو كل بازار را گرفت.»

محمود محمدی سابقه كار ۲۸ ساله در كارخانه دارد. خودش می گوید ۲۸ سال و ۶ ماه. بافنده بوده و ۲ سال بیمه بیكاری گرفته: «گفتند خانه باشید می خواهیم شما را بازنشسته نماییم، با حقوق خیلی كم. سال ۸۴ بازنشسته شده ام و الان یك میلیون و ۴۰۰ هزار تومان حقوق می گیرم كه با چند سر عائله جوابگوی مخارج زندگی ام نیست. بعدش هم به صورت كل كاری نبود كه مشغول شوم. تحصیلكرده ها و جوان ها بیكارند، چه برسد به ما.

آن وقت ها چند كارخانه بود كه همه شان كار می كردند. الان فقط شماره یك، تولید می كند كه تازه ساخت است. فكر می كنم در نهایت ۲۰۰ كارگر دارد. كارهای پارچه بافی و نخ ریسی می كنند اما خیلی محدود است. آن وقت ها شهرداری گاهی قراردادهایی می بست و كارهای جزئی در كارخانه شماره یك و سه انجام می داد. دیگر خبری از آن ابهت نیست.

كارخانه به اتمام رسید و رفت. ما كه هیچ امیدی نداریم دوباره راه بیفتد. نساجی مهم ترین صنعت قائمشهر بود. بیشتر از ۲۰۰ فروشگاه در همه شهرها داشت. الان همه تعطیل شده. دیگر همه یادشان رفته روزی آن كارخانه با عظمت سر پا بود. حالا فقط نساجی را به تیم فوتبالش می شناسند كه انصافاً شهر را پر كرد. مردم پس از سال ها خوشحال شدند، امید پیدا كردند. نمی دانم بعداً چه می گردد اما حالا انگار خون تازه به شهر تزریق شده.»

زمین خالی را دیوارهای فرو ریخته و چند نخل بلند با سرشاخه های تنك، مثل جای خالی دندان جلویی در صورتی است كه دیگر نمی خندد. راه رفتن روی زمین ناهموار راحت نیست. جابه جای زمین را كنده اند و رها كرده اند. سنگ های بزرگ روی هم تلنبار شده. روی زمین، گوشه و كنار، آثار فضولات انسانی مشاهده می شود، همین طور چوب و مقوای سوخته كه از آتش افروزی شب های پیش جا مانده است.

محمد بابایی، از اهالی شهر به یاد دارد زمانی را كه كارخانه سرپا بود و برای خودش برو و بیایی داشت. حالا او هم مثل خیلی های دیگر از وضعیت پیش آمده ناراحت است و ادامه حیات صنعتی شهرش را وابسته به فعال سازی صنعت دیرین می داند: «كارخانه نساجی زمانی ۸هزار نفر كارگر داشت. كارخانه شماره یك كه وسط شهر بود مدت هاست تعطیل شده.

كارخانه شماره ۲ كه گونی بافی بود و كارخانه شماره ۳ كه الان خیلی محدود كار می كند. چند بار مسئولان كشوری آمدند كارخانه را فعال كنند كه نشد و الان با بدهی های بالا همین جور بلاتكلیف مانده. خیلی ها آن وقت بیكار شدند و بیكار هم ماندند. كسانی بازنشسته شدند اما بقیه نتوانستند كاری پیدا كنند. آن وقت ها از شهرهای اطراف هم برای كار می آمدند. این شهر امكانات ندارد. با ساری كه مركز استان است یك ربع فاصله داریم و این همه مشكل داریم.»

مشكل كارخانه از سال ۷۲ آغاز شد. همان وقت كه بانك صنعت و معدن كارخانه را بابت بدهی اش به بانك ملی واگذار كرد. روند رو به افول همانجا كلید خورد.

در واقع وزارت صنایع و معادن وقت یكی از بزرگ ترین واحدهای صنعتی اش را به بانك ملی فروخت. مدیران تغییر كردند و تولید تا سال ۸۰ ادامه یافت.

كارخانه اما بعد از آن ورشكسته شد و كار به جایی رسید كه حقوق كارگران ماه ها به تعویق افتاد. مدیران مجبور شدند برای تأمین حقوق كارگران، سالن های تولید را تعطیل كنند و ماشین آلات را بفروشند تا حقوق معوقه پرداخت شود. این كار را انجام دادند و قسمتی از حقوق كارگران پرداخت گردید اما مشكلات باقی ماند.

كارگران به علت شرایط نابسامان كارخانه بارها دست به تجمع های اعتراضی زدند. دیگر ماشینی هم برای فروش نمانده بود ازاین رو سقف و ستون ها را هم برای پرداخت حقوق كارگران فروختند.

این شد كه كارخانه تخریب و ویران شد و چیزی از آن باقی نماند جز همان دیوار كه چوب حراج بر آن نخورد و باقی ماند تا حسرتی باشد بر دل آنهایی كه روزگار شكوه نساجی را دیده بودند.

نمایندگان قائمشهر در مجلس بارها اعلام نمودند كه تعلل مدیران كارخانه از زمان واگذاری آن به بانك ملی، شرایط را این گونه برای كارخانه و كارگران آن نابسامان كرد. پس از تعطیلی كارخانه، بیكاری بار بزرگی به دوش مردم شهر گذاشت و بعضی ها در نتیجه آن ناچار به كوچ شدند.سال ۹۳ بود كه اعلام گردید چرخ نساجی قائمشهر دوباره به حركت درآمده. این خبر مردم شهر را امیدوار كرد. اعلام گردید كه دو كارخانه شماره ۱ و ۳ تقریباً فعال شده و كارگران كارخانه شماره ۲ هم به كارخانه شماره ۳ منتقل شده اند. البته عنوان شد كه تولید كارخانه ها از چرخه كامل به دو بخش تولید نخ و تولید پارچه محدود شده و بخش رنگرزی آن كاملاً تعطیل می باشد و پارچه های تولیدی برای رنگرزی به استان های دیگر همچون قزوین منتقل می گردد. این در حالی بود كه بخش اصلی اشتغالزایی و سودآوری كارخانه ها مربوط به همین بخش رنگرزی بود. در همین راستا علی پور، نماینده وقت مردم قائمشهر، سوادكوه و جویبار در مجلس اعلام نمود كه اگر خط رنگرزی این دو كارخانه دوباره فعال شود، حدود ۶ تا ۷ هزار نفر می توانند در این بخش ها مشغول كار شوند و همین گفته ها كارگران را دوباره امیدوار كرد.

مهرماه ۹۵ بود كه خبر خرید كارخانه نساجی شماره یك از جانب شهرداری این شهر، شهروندان را امیدوار كرد كه لااقل سرنوشت این یكی همانند كارخانه های نساجی شماره دو و سه نشود.

پس از تملك كارخانه از جانب شهرداری قائمشهر، سوله های تولیدی مشغول فعالیت شدند و برخی دستگاه های از پیش تعطیل شده همانند بافندگی و رنگریزی هم مجدداً فعال و افتتاح شد. حالا از مجموع تمام گمانه زنی ها، ۲۱۴ نفر كارگر در كارخانه شماره یك نساجی قائمشهر مشغول به كارند كه با تعداد شاغلان قبلی، به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست.

این در حالی است كه با وجود دستگاه های سنتی و قدیمی، تولید كارخانه را راضی كننده نمی دانند و امید چندانی به بهره وری این صنعت دیرپای مازندران ندارند.

این روزها كلمه «امید» را زیاد در قائمشهر می شنوید. در شهر پلاكاردها و بنرهایی با تصویر بازیكنان تیم فوتبال محبوب قائمشهر دیده می گردد كه از آن با عنوان «امید شهر خسته» یاد كرده اند. پشت شیشه ماشین ها هم می توانید مشابه همین پوسترها را ببینید. مردم از موفقیت تیم شان خوشحالند و انگار امیدوار شده اند. با این حال در قائمشهر از هر كه بپرسید امیدی به برگشت كارخانه نساجی به روزهای اوج را دارد یا نه، می گوید نه. همه می گویند خیلی سال قبل و اگر می خواست درست شود، زودتر از این ها می شد. می گویند خیلی ها در این سال ها آمده اند و قول داده اند و رفته اند. امیدوار كرده اند و رفته اند. همه رفته اند و ما مانده ایم در شهری كه خسته است.»




1397/02/19
14:05:02
5.0 / 5
5460
تگهای خبر: بانك , تولید , حقوق , شهرداری
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۳ بعلاوه ۳


yarikala.ir - حقوق مادی و معنوی سایت یاری كالا محفوظ است

یاری كالا

یاری گر شما در انتخاب کالای مدنظرتان